یزدفردا "در کتاب پله های سنگی اثر دکتر عبدالحسین جلالیان درصفحه اول  قسمت قطعات "یزد دیروز و امروز" را که استاد در مردادماه 1363 سروده است خودنمایی می کند :

یزد دیروز و امروز
خوشا یزد و خوشا احوال و حالش


فضــای خالی از هر قیــل و قـالـش


خوشـــا بر یزد، اما یــــزد مــاضی


که یزدی بود از آن دل شاد وراضی


خوشا آن دور و ایامی که بود آب


درون خانه ها می بود پایاب


خوشا سرداب های سرد مشکوی


که می شد منتها هر یک به یک جوی


خوشا آن جوی های گود و تاریک


خوشا آن پله های پهن و باریک


خوشا آن حوض های مستطیلی


که بود از عمق رنگ آب نیلی


پر از ماهی و هر ماهی به رنگی


در آن فوّاره هایی بود سنگی


بلی ای صد خوشا یزد قدیمی


که باشد حال چون عزم رمیمی


دریغ از آن عمارات فرح بخش


که رفت از بین و باقی مانده زان نقش


چه شد آن خانه های چاردیوار


چه شد آن بادگیر کنج تالار


گل و گلکاری و گلدان کجا رفت


حفاظ و پوش یخ بندان کجا رفت


کجا رفت آن حیاط و مرغ طاووس


کنار حوض تخت و دار فانوس


درون هر اطاقی گچ بری بود


بخاری های سنگ و آجری بود


تمام سقف ها آیینه کاری


ز گچ تصویرها روی بخاری


به هر برزن یک آب انبار پر آب


نشاط انگیز و گیرا چون می ناب


چه آبی سرد و شیرین و گوارا


خدا رحمت کند اجداد ما را


که آن ها مردمی آزاد بودند


به کار زندگی استاد بودند


نمی کردند از هر چیز تقلید


ز هر نوآوری تقلید و تمجید


به کار شهر و کارِ خانه سازی


نمی کردند با هر اصل بازی


نمی دانم چه دستی بود در کار


که ویران شد همه یک جا و یک بار


به دست شهرسازان – شهرداران –


به همکاری معماران نادان


اگر باقی است ز آن ها چند تایی


مصون ماند ز ویرانی الهی


بود چشم امید ما (جلالی)       به دست همت مردان عالی


یزد – دوشنبه 22مردادماه 1363


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا